کودک و تفکر اقتصادی

نویسنده : نرگس عباسی
اقتصاد را”تنظیم رابطه انسان با محیط برای دریافت نیازهای زیستی”تعریف می کنیم.آن چیزی
که به عنوان”عقل معاش”می شناسیم،یا اینکه با امکانات موجود چطور بهترین استفاده و رضایت
از زندگی را داشته باشیم.”تفکر مالکیت”و”انباشت”ریشه بسیاری از مشکلات ماست.”من درگیر
خودم باشم مازاد نیاز و مصرف همنگه دارم تا روزیکهمصرف کنم.چونمالمنه”اینطرز تفکر
مشکلایجادمیکند.”احساسفقر”ازخودفقر،بیشترانسانرااذیتمیکند.درتفکرمالکیت،
تولید،کموخریدوفروش،زیاداست.
در خانه بیشتر چیزها باید عمومی باشد.تفکر مالکیت باید کمتر تشدید شود.این تفکر،محدودیت
و اضطراب می آورد.کودک نباید با فضای انباشت رشد کند.با غذای زیاد،اسباب بازی زیاد،لباس
زیادو…نیازهای بچه ها را تامین نکنیم.این باعث می شود تفکر مالکیت شکل بگیرد و همین،ارزش
ها(ارزش های دینی،معنوی،اخلاقی،ملی) …ورا در زندگی کمرنگ می کند.هرقدر روی رفاه
سرمایه گذاری کنیم که بچه های ما شرایط فوق العاده تری داشته باشند،داریم از معنویت فاصله
میگیریم و شرایط را برای ورودبهزندگی سخت تر می کنیم.بچه ها ازیک سالگی باید یاد بگیرند
که برای خواسته هایشان صبر کنند.به صورت تدریجی میتوانیم در اجابت خواسته هایشانتاخیر
بیندازیم.همین دامنه صبر آن ها را افزایش می دهد(البته نه در همه مسائل.)نسبت به مسئله اقتصاد ما سه نوع خانواده داریم که دو نوع اول متداول تر است:خانواده مستمند،
خانواده مصرفی و خانواده مولد.بحثدر مورد کیفیت است نه کمیت.یعنی ممکن است خانواده
ای بسیار فقیر باشند اما در عین حال تفکر ثروتمند داشته باشند.
اولین بحثی که پیش می آید بحث منشاء پول است.خانواده های مستمند و مصرفی برای شان
منشاء پولمهم نیست ست که از کجا می آید اما برای خانوادهمولدمنشاء پول اهمیت دارد.یعنی
که رزق حلال،برکت،رضایت مشتریو…موضوعیت دارد.
هدفکاربحثبعدیاست.خانوادهمستمندیعنیخانوادهایکهباتلقین”نداری”بزرگمیشود،
برایشهدفکارکردن،انباشتپولاست.آدمهاییکهخیلیپولدارندامادربانکاست.خانواده
مصرفیپولدرمیآوردکهخرجکند.امادرخانوادهمولد،هدف از کار کردن،رشد،کسب تجربه،
شناخت،مهارت پیدا کردنوخدمتی را به اجتماع رساندن است.چیزی که این خانواده ها را از هم
قابل تفکیک می کند این است که هرکدام اعتبارشان را از کجامیگیرند.خانوادهمستمند با تفکر
فقیر باور به”ندرت”دارد.این که همه چیز در حال تمام شدن است حتی اگر درآمد خوبی داشته
باشند و همیشه احساس فقر و نداری می کنند و مدام تظاهر به نداری میکنند و اعتبارشان را هم
از همینجا کسب می کنند.خانواده مصرفی اعتبارش را از مصرف و لذت ناشی از آن می گیرد.
همیشه در حال خرید هستند.همیشه هم گرفتار قسط و قرض و ساخت یک زندگی ظاهری هستندو طبیعتا ً حال خوبی هم ندارند.خانواده مولد اعتبارش رااز ارزش افزوده ای که دارد در اجتماع
ایجاد می کند،می گیرد.اعتبارش را از بهره فرهنگی که دارد به اجتماع می رساند می گیرد.میزان
سخت کوشی و پشتکار نظم مالی عقل معاش سرمایه فرهنگی برایشان اعتبار ایجاد می کند در واقع
اعتبار اقتصادی آنها به میزان ارزشی هست که ایجاد می کنند.
رابطه دراین خانواده ها
درخانواده های مستمند نقش ها در حال عوض شدن است وتعارضشدید بین نقش ها وجود دارد.
مدام در حال جنگ هستند،سر چیز های بیهوده فضا متشنج است و تفکر مالکیت غالب است.در
خانواده مولد مدیریت تضاد وجود دارد.همه سعی میکنندخلاهای همدیگر را پر کنند.اگر کسی
کاری را نمی تواند خوب انجام دهد،بقیه سعی می کنند خلا را پر کنند.پدر و مادر سر جای گاه
خودنشسته اند.
سبک فرزند پروری
خانوادههایمستمندبچههایبشدتجامعهستیز،حسرت زده،مایل به انباشت،نامتعادلومایل
به اسراف تربیتمیکنند.منفعت این بچه ها از همه چیز برایشان مهمتر است.به او تلقینشده
است که”تو فقط مهمی”.در خانواده مولد بچه ها جامعه پذیر،دارای عقلمعاش وبرنامه ریز تربیت
می شوند.
نقش اجتماعی
خانواده مستمند مانع رشد جامعه است.چرا که پول را میگیرند و انباشت میکنند.کمتر از نیاز
مصرف میکنند و مازاد را انباشته می کنند.خانواده مصرفی منشاء نارضایتی جامعه است.خانواده
های ایده آل نظام سرمایه داری هستند.صنعت بزرگ تبلیغات برای گسترش هم این قشر خانواده
است.
خانواده مولد نقش اجتماعی اش کاملا در راستای رشد اجتماعی است.در راستای ایجاد یک نظم و
اقتدار در جامعه است.خانوادهمستند هر چقدر هم پول داشته باشد باز هم فقیراست؛چرا که ذهن
فقیریدارند.خانواده مصرفی چون عقل معاش ندارد،هرقدر هم که پول داشته باشد هیچ وقتثروتمند نمیشود و شبه ثروتمند هستند.همیشه درگیر قسط و وام و…هستند.خانواده هایی کهبا
قسط و وام ماشینی می خرند که اگر مشکلی برایش پیش بیاید،نمی توانند هزینه تعمیرات آن را
متحمل شوند.خانواده مولد حتی اگر پولدار نباشند اما ثروتمند واقعی این خانوادهها هستند.”درک
ثروت”مهمتر از پول داشتناست.این نکته مهم چیزی است که باید برای فرزندان ما اتفاق بیفتد.
راهکارهایی برای افزایش تفکر اقتصادی کودکان
شرط اول برای داشتن یک خانواده مولد سخت کوشی و تلاش است؛هم در مادیات،هم در معنویات.
بچه ها با دیدن یک الگوی اصطلاحا ً بخوروبخواب و عافیت طلب،بچههای مولدینمی شوند.
امیرالمومنین(ع)باغ هایی را بنا نهادند که تا چند سال بعد مایهارتزاق مردم بود.باید بچه هاکار و
تلاش در خانوادهرا ببینند.مثلا ً مادران قدیم اکثر نیازهای شان را خودشان تولید می کردند(شور،
ترشی،ربو.)…تولید را متناسب با زمان خودمان میشود انجام داد.تفکر تولید برای بچه هادرک
عظمتمیآوردوبچههاراثروتمندبارمیآورد.جمله”پولنداریم”برایبچههادرکمحدودیت
میآورد.
درکمنشاءمولفهبعدیاستکهکودکانبایددرذهنشانایجادشود.اکثربچههایمافکر
میکنندمنشاءهرچیزسوپرمارکتاست.منشاءکجاست؟زمینبچههازمینهایبزرگکشاورزی،مزرعه ها،باغهای میوهرا باید ببینند.برای بچه ها درک منشاء
و درک وفورایجاد می کند.
تغییرنگاهمانازنداشتههابهداشتهها،احساسرضایتازداشتههایمانواینکهدرگیرنداشته
هانباشیم،یکیازچیزهاییاستکهبسیارکمککنندهاست.
اینکهخانوادهدرکارهایی که انجام می دهند با هم مشارکت داشته باشند.تفکر مشارکتی باعث
میشود بچه ها بتوانند به لحاظ تفکر اقتصادی یک مسیر درست تری را طی بکنند.
دیدن مشاغل مختلف میتواند به رشد تفکر اقتصادی بچه ها کمک بسزایی بکند.این با بازارگردی
تفاوت دارد.مشاغلی مثل آهنگری،نجاریمغازه ابزار،مرکز خدمات سلامت،گلخانه ها های بزرگ،
محیطهای شهریکه مشاغل زیادی داردو… تمام این ها میتوانند به کودک دید بازتری نسبت به
اقتصاد بدهد.
منبع : اقتباس از صحبت های پژوهشگر محترم جناب آقای حمید کثیری

مطالب مرتبط  باغبانی یا کوزه گری؟ (تربیت کودک و نوجوان)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *